مشاوره خانواده

متن مرتبط با «با بیکاری شوهرم چیکار کنم» در سایت مشاوره خانواده نوشته شده است

خواهش می کنم به خاطر خدا کامل راهنمایی کنید

  • سلام دختری 28 ساله فوق لیسانس، مذهبی،فعلا بیکار هستم. قبلا در کلاسی با پسری 30 ساله فوق لیسانس، مجرد کارمند. همشهری هستیم و یک شماره تلفن از ایشان دارم به طور تصادفی آشنا شدم و تا به حال در صورت لزوم توسط پیامک نه تلگرام و…باهم صحبت کاملا رسمی تماس داشتیم. به ظاهر مودب بود و اما دیگر کلاس تمام شده و ایشان را نمی بینم. اما خیلی دوست دارم اطلاعاتی مفید و بیشتر در مورد ایشان ، خانواده اش کسب کنم و رابطه اجتماعی سالم و مفید با ایشان داشته باشم تا به شناخت درست و کامل به هم برسیم. اما نمی دانم چگونه خودم مقدمه بچینم چون تا الان هیچ صحبت در این زمینه از طرف ایشان,خواهش میکنم,خواهش میکنم به انگلیسی,خواهش میکنم به ترکی,خواهش میکنم به فرانسوی,خواهش میکنم به زبان کردی,خواهش میکنم به زبان فرانسه,خواهش میکنم الو,خواهش میکنم به عربی,خواهش می کنم به زبان انگلیسی,خواهش می کنم در انگلیسی ...ادامه مطلب

  • بیکاری شوهر

  • با سلام. 5 سال است که ازدواج کرده و یک دختر 3 ساله دارم. از ابتدای ازدواجم شوهرم مدام سر یک کار میرفت و بعد از دو ماه به یک بهانه واهی از کار بیرون میاید و تا 6 ماه بیکار است و دوباره تکرار همیم وضعیت. ایشان 49 ساله و فوق لیسانس مدیریت دارد و وسواس شدید فکری دارد. الان 6 ماه است که بیکار است و اصلا دنبال هیچ کاری نمیرود و میگوید از سن من گذشته که کار کنم. خرج خانه را هم من با کارم میدهم. دیگر از این وضعیت خسته شده و دچار افسردگی شدم. در کارهای خانه هم همش دخالت میکند و آنقدر تحقیرم میکند که جرات اعتراض به بیک,بیکاری شوهر,بیکاری شوهرم,با بیکاری شوهرم چه کنم,از بیکاری شوهرم خسته شدم,با بیکاری شوهرم چیکار کنم ...ادامه مطلب

  • 5 نکته ارتباطی برای والدین جوان

  • تبدیل شدن به پدر و مادر می تواند تاثیرات بدی روی روابط شما داشته باشد، در این مقاله راه کارهایی برای کمک به شما ارئه شده است: تبدیل شدن به پدر و مادر  یک  اتفاق شادی بخش، شگفت آور، و گاهی خسته کننده و سخت است. با خود بهترین و بدترین ها را به همراه دارد (ممکن است در یک لحظه بهترین را تجربه کنید و لحظه ای دیگر بدترین را). برای اکثر ما، این اتفاق تجربه ایست که بیشترین تغییر در زندگی را ایجاد می کند. یکی از این تغییرات در زندگی شما به عنوان یک زوج است. گذر از جایگاه  یک زن و شوهر که تمرکزشان روی یکدیگر است به پدر و مادری که مجبور هستند یک بچه را اولویت زندگی خود , ...ادامه مطلب

  • رفتار خانواده همسر با پسر 10ماهه

  • سلام. پسر 10ماهه ای دارم که مادر همسرم در حضور پدرشوهر و شوهرم، سینه خودرا به وی نشان داده و آنرا در دهان بچه میگذارد. آیا این کار می تواند اثرات سوء روی کودک داشته باشد یا خیر؟ ضمنا خانواده همسرم بارها اصرار به درآوردن پوشک نوزاد و آزاد بودن آلت بچه دارند و شوخی های کلامی در این زمینه می کنند. از طرفی برای اینکه بچه خانه را کثیف نکند در فواصل کم آن را به اصطلاح سرپا میکنند تا ادرار کند.این برای کودک در این سن مشکلات بعدی ایجاد نخواهد کرد. Let's block ads! بخوانید,رفتار خانواده همسر,رفتار خانواده شوهر با عروس,رفتار با خانواده همسر,رفتار صحیح با خانواده همسر,رفتار مناسب با خانواده همسر,رفتار درست با خانواده همسر,رفتار مرد با خانواده همسر,نحوه رفتار با خانواده همسر,چگونگی رفتار با خانواده همسر,طرز رفتار با خانواده همسر ...ادامه مطلب

  • با قیافه اش مشکل دارم

  • سلام دختری 21 ساله که یک و نیم ساله با پسری درارتباطم به طور جدی قصد ازدواج داشتیم و داریم اما از همان اول من با قیافه و لاغر بودن ایشان مشکل دارم اصلا به دلم نمیشینه اما از هر نظر تفاهم داریم و خیلی پسر عالی هستش فقط هروقت حضوری قیافشو میبینم بدم میاد ازش وقتی ازش جدا میشم دوباره بهش علاقه میدا میکنم خیته شدم دیگه یک و نیم سال صبر کردم شاید به دلم نیشست نمیشهاصلا هم از ادم سخت گیری نیستم ظاهر اهمیت چندانی برام نداره ولی دیگه چیکا کنم اصلا به دلم نمیشینهحالا میخام جداشم ازش بهم میگه دلیلت برا جدایی چیه بهانه میارم خودش میبینه همش بهانست چون دلیلی به غیر, ...ادامه مطلب

  • 5 نکته ارتباطی برای والدین جوان

  • تبدیل شدن به پدر و مادر می تواند تاثیرات بدی روی روابط شما داشته باشد، در این مقاله راه کارهایی برای کمک به شما ارئه شده است: تبدیل شدن به پدر و مادر  یک  اتفاق شادی بخش، شگفت آور، و گاهی خسته کننده و سخت است. با خود بهترین و بدترین ها را به همراه دارد (ممکن است در یک لحظه بهترین را تجربه کنید و لحظه ای دیگر بدترین را). برای اکثر ما، این اتفاق تجربه ایست که بیشترین تغییر در زندگی را ایجاد می کند. یکی از این تغییرات در زندگی شما به عنوان یک زوج است. گذر از جایگاه  یک زن و شوهر که تمرکزشان روی یکدیگر است به پدر و مادری که مجبور هستند یک بچه را اولویت زندگی خود قرار بدهند، بسیار سخت است حتی برای زوج های بسیار شاد و سلامت. ممکن است برخی از روابط شما بخاطر نیازهای مبرمی که  مسئولیت پدر ومادری ایجاد می کند ، کمرنگ شده حتی ازبین برود. و در نتیجه، زمانیکه وظیفه پدر و مادری را به عهده می گیرید، بعد از گذشت ماه ها متوجه می شوید شما وشریک زندگیتان، زمان کمتری برای با هم بودن دارید، همدیگر را بیشتر آزار می دهید، و یا نسبت به قبل بیشتر قطع ارتباط می کنید. اگر شما اینطور هستید، بدانید تنها نیستید. مطالعات روانشناسی بیشماری ، آنچه را که روانشناسان” کاهش رضایت زناشویی طی تبدیل شدن به پدر ومادر”  می نامند، بررسی می کند. در مورد این نکته که این کاهش رضایت چقدر بد است واین اتفاق برای زن بدتر است یا برای مرد، و اینکه  چه  عواملی به جلوگیری از آن کمک می کند،  اختلاف نظرهایی وجود دارد.  از آنجا که محققان نمی توانند برای افراد به صورت تصادفی تعیین کنند بچه داشته باشند یا نه، نمی‌توانیم مدارک تجربی لازم را داشته باشیم تا با قطعیت بگوییم پدر و مادر شدن برای ازدواج بد است. ولی نتایج مطالعاتی که  روی زوج ها در طول دوره قبل از بچه دارشدن تا سال های بعداز تولد اولین فرزندشان  انجام شده ( معمولا در مقایسه با زوج هایی که بچه ندارند) همواره اینطور نشان داده که برای بیشتر زوج ها بچه دار شدن ، مشکلاتی در روابطشان بوجود می آورد. موضوع  دیگری که این مطالعات به آن اشاره می کند این است که این نوع آسیب حتمی نیست.-  روابط برخی از زوج ها بعد از تولد اولین بچه دچار افول نشد. ولی چطور می توانید یکی از این پدر و مادر ها باشید؟  تغییر دادن بعضی از این اتفاقات  آسان نیست—داشتن امکانات مالی بیشتر، بارداری برنا, , ...ادامه مطلب

  • مشکل در ازدواج با مردی که ازدواج دومش بود

  • سلام من 25 ساله هستم فوق لیسانس حسابداری و در شرکتی حدودا 3سال مشغول به کارم و از لحاظ اجتماعی در موقعیت تقریبا خوبی هستم 6سال پیش با مردی که 16سال از من بزرگتر بود و طلاق گرفته بود و دو بچه متولد سالهای 77 پسر و 82دختر داشت من از روی علاقه زیاد و خام بودن با اسرار زیاد در مقابل مخالفت های خانواده با ایشون ازدواج کردم تو این مدت از طریف بچه ها آزارهای زیادی به زندگیمون رسیده از قبیل اینکه دخترش پسر آورده خونه و یا اینکه پسرش یه نفرو با چاقو زده و … اما من همیشه پشتش بودم. مدتیه که تصمیم گرفتم یه ملک بخرم و از اون روز همسرم خیلی تغییر کرد طوری که ملک را سه دانگ سه دانگ خریدیم اما مشکل این نیست ایشون مدتیه به دخترشون که خیلی لطمه به زندگی ما زدن توجه خیلی زیادی میکنن و من همیشه با این مشکل که ارضای محبت نمیشم از جانب ایشون روبرو بودم ولی تو این مدت اخیر از لحاظ روحی داغون داغون شدم و نمیتونم بپذیرم که من باوجود این همه گذشتی که در برابر همسرم داشتم نفر سوم تو زندگیش باشم و گزینه های اول و دوم بچه هاش ولی خودش زیر بار نمیره و معتقده که به اونا کمتر محبت میکنه میشه یه راه حل برام بذارید و اینکه با چه چیزی میتونم خودمو مشغول کنم تا نسبت به کم لطفیاش بی تفاوت شم چون واقعا برام سخته که انقدر ازش گدایی محبت کنم. ممنون Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اعتیاد نامزدم به موبایل

  • سلام.من 10 ماهه تو عقدم.نامزدم وابستگی شدیدی به موبایلش داره نه اینکه روش حساس باشه فقط تماما وقتشو با موبایلش میگذرونه به حدی که اونو توی دستشویی هم با خودش میبره.خسته شدم دیگه.چند بار با راه های مختلف بهش گفتم که یکم از موبایلش فاصله بگیره با رفتارم بهش گفتم فایده که نداشته هیچی هر روز وابستگیش بیشتر میشه.هر دفعه با شوخی و خنده از کنار حرفام رد شده.واقعا دارم اذیت میشم دیگه نمیدونم چکار کنم.من اصلا قصدم این نیس که موبایلشو ازش جدا کنم فقط میخام وقتی که با همیم کنار همیم واقعا کنارم باشه جسمش پیش منه اما خودش توی موبایلشه.از این میترسم که بعدا توی خونه خودمونم همینجوری باشه.خواهش میکنم یه راهکار بدین دیگه بغض داره خفم میکنه Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اعتیاد نامزدم به موبایل

  • سلام.من 10 ماهه تو عقدم.نامزدم وابستگی شدیدی به موبایلش داره نه اینکه روش حساس باشه فقط تماما وقتشو با موبایلش میگذرونه به حدی که اونو توی دستشویی هم با خودش میبره.خسته شدم دیگه.چند بار با راه های مختلف بهش گفتم که یکم از موبایلش فاصله بگیره با رفتارم بهش گفتم فایده که نداشته هیچی هر روز وابستگیش بیشتر میشه.هر دفعه با شوخی و خنده از کنار حرفام رد شده.واقعا دارم اذیت میشم دیگه نمیدونم چکار کنم.من اصلا قصدم این نیس که موبایلشو ازش جدا کنم فقط میخام وقتی که با همیم کنار همیم واقعا کنارم باشه جسمش پیش منه اما خودش توی موبایلشه.از این میترسم که بعدا توی خونه خودمونم همینجوری باشه.خواهش میکنم یه راهکار بدین دیگه بغض داره خفم میکنه Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اعتیاد نامزدم به موبایل

  • سلام.من 10 ماهه تو عقدم.نامزدم وابستگی شدیدی به موبایلش داره نه اینکه روش حساس باشه فقط تماما وقتشو با موبایلش میگذرونه به حدی که اونو توی دستشویی هم با خودش میبره.خسته شدم دیگه.چند بار با راه های مختلف بهش گفتم که یکم از موبایلش فاصله بگیره با رفتارم بهش گفتم فایده که نداشته هیچی هر روز وابستگیش بیشتر میشه.هر دفعه با شوخی و خنده از کنار حرفام رد شده.واقعا دارم اذیت میشم دیگه نمیدونم چکار کنم.من اصلا قصدم این نیس که موبایلشو ازش جدا کنم فقط میخام وقتی که با همیم کنار همیم واقعا کنارم باشه جسمش پیش منه اما خودش توی موبایلشه.از این میترسم که بعدا توی خونه خودمونم همینجوری باشه.خواهش میکنم یه راهکار بدین دیگه بغض داره خفم میکنه Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اشنایی قبا از ازدواج

  • سلام،خسته نباشیدببخشید چند هفته پیش من با خانواده پدریم به مسافرت رفتیم.بعد من یک عکس با عموم گرفته بودم که تو عکس رو پاهای عموم نشسته بودم و این کار و جلو خانوادم انجام دادم و از نظر خودم و خانوادم مشکلی تو این کار نیست.اما وقتی عکس و واسه دوست پسرم که از یه خانواده خیلی مذهبیه فرستادم خیلی ناراحت شد و گفت این کارت به اندازه نصف خیانت درد داشت واسم.الان میخوام بدونم واقعا این کار من اشتباه بوده که یک لحظه رو پاهای عموم نشستم و عکس گرفتم یا نه برمیگرده به مذهبی بودن و نوع تفاوت در نگاهامون؟لازم به ذکر است که من با عموم خیلی صمیمی هستم و سن ایشون 37 ساله و مجرد است. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چگونه ارتباط خوبی برقرار کنم؟

  • با عرض سلام و خسته نباشید.28 ساله و مجرد هستم.به خاطر مسایلی که در کودکی داشتم نتونستم با محیط بیرون و انسانهای دور و برم ارتباط برقرار کنم حدود 10 ساله که مشکلم برطرف شده اما باز هم تحت تاثیر همون مشکل هستم.تجربه های بدی داشتم.گاهی اوقات فکر میکنم اصلا اداب معاشرت بلد نیستم و یاد هم نخواهم گرفت.البته توی این مورد یه سری مطالعات داشتم اما اونجوری که دلم میخواد رشد نکردم.موقع حرف زدن عجله دارم میخوام زود تمومش کنم.اعتماد به نفس پایینی دارم.و گاهی موقع برخورد با ادمها جمله ها یادم میره یا حرفهایی میزنم که پشیمون میشم.خسته شدم.حتی این حرفهایی که اینجا نوشتم رو نمیتونم به خواهرم بگم .ازینکه خودم و احساستم رو ابراز کنم خجالت زذه میشم.یه نقاب به اسم غرور زدم ولی خودم میدونم که هیچی نیستم.چطور میتونم ارتباطاتم رو عالی کنم.عالی!یکی از مشکلاتم اینه کمالگرا هستم و همیشه خودم رو سرزنش میکنم. میخوام خوب حرف بزنم و توی اداب معاشرت عالی باشم.از خودم مطمین باشم. و تردیدهام یه روز تموم بشه و به اینکه دیگران راجع به من چه فکری میکنن توجه نکنم.لطفا کمکم کنید. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هم مشاور خانواده هم رابطه با جنس مخالف

  • سلام خسته نباشید . من 21 سالمه و یه برادر کوچک تر از خودم دارم . مشکل من خانوادمه . وضعیت مالی ما خداروشکر خیلی خوبه هرچیزی هم بخوام فراهمه . بد رفتاری هم نداریم تو خانواده . پس حتما میگید مشکلم چیه ؟ با خیلی ها مشورت کردم ولی هیچ کس نمیتونه درکم کنه . مشکل من با طرز فکر خانوادمه . پدر مادر من فکر میکنن همه چیز پوله چون خرج مارو میدن . چون هرکلاسی خواستیم رفتیم و . . . دیگه ته مادر پدری رو انجام دادن . مادر من یکبار تا الان نشسته با من حرف بزنه ببینه تو دل دخترش چه خبره در واقع اینجور بگم تو خانواده ما هیچ کس با اون یکی دوست نیست . همه کار خودشونو میکنن . من چند مرتبه اومدم تا درمورد مشکلاتم باهاشون صحبت کنم اما هر دفعه برخورد خیلی بدی با من انجام دادن و اون وقت من فهمیدم که هیییییچ وقت نمیتونم حرف های دلمو به خانوادم بزنم چون هر دفعه اومدم تا در مورد مشکلاتم صحبت کنم باهاشون چنان دعوایی راه انداختن که بیا و ببین که هرکلاسی خواستی نوشتیمت این همه خرجت کردیم غلط کردی حرف میزنی اصلا . تو چه مشکلی داری ؟ داریم خرجتو میدیم حق نداری از چیزی ناراضی باشی. مشکل من اصلا مالی نیست من مشکل عاطفی دارم مشکل روانی دارم ولی هیچ کس نمیفهمه منو .سه سال پیش بود که با پسری آشنا شدم ایشون قصدش جدی بود برعکس خانواده ما که به هیچی اعتقاد ندارن پسر مومنی بود بعد از آشنایی باهاش خیلی چیزا به من یاد داد و منم خیلی عوض شدم منکه اصلا نماز خوندن بلد نبودم همه نماز هامو میخوندم دیگه . روزه میگرفتم . حجابم بهتر شد . این آقا روی من خیلی اثر گذاشت و من از این تغییر راضی بودم چون یک نفر پیدا شده بود که بهم اهمیت میداد و تک تک کارام براش مهم بود . تا اینکه این آقا امسال اومد و با پدر من صحبت کرد ولی چون سربازی نرفته بود بابام براش شرط گذاشت اول برو سربازی تکلیفتو روشن کن بعد بیا حرف بزن . بعد هم که اومد خونه دعوا راه انداختن مادر پدرم که پس بگو تو چرا یکدفعه نماز خون شدی و . . . کلی با من دعوا کردن که ما هرچی خواستی برات فراهم کردیم اون وقت میگی دوستش دارم O__O آخه شما بگید چه ربطی داره ؟؟؟؟ این آقا از هر نظر انسان درستیه هم مومنه هم نماز خونه هم خانواده داره . هم من بعد آشنایی با ایشون خیلی تغییرات مثبتی برام افتاد . الانم بخاطر شرط پدر من چندماهی هست رفته سربازی . من میترسم که با این وضعیت خانواده, ...ادامه مطلب

  • چگونه ارتباط خوبی برقرار کنم؟

  • با عرض سلام و خسته نباشید.28 ساله و مجرد هستم.به خاطر مسایلی که در کودکی داشتم نتونستم با محیط بیرون و انسانهای دور و برم ارتباط برقرار کنم حدود 10 ساله که مشکلم برطرف شده اما باز هم تحت تاثیر همون مشکل هستم.تجربه های بدی داشتم.گاهی اوقات فکر میکنم اصلا اداب معاشرت بلد نیستم و یاد هم نخواهم گرفت.البته توی این مورد یه سری مطالعات داشتم اما اونجوری که دلم میخواد رشد نکردم.موقع حرف زدن عجله دارم میخوام زود تمومش کنم.اعتماد به نفس پایینی دارم.و گاهی موقع برخورد با ادمها جمله ها یادم میره یا حرفهایی میزنم که پشیمون میشم.خسته شدم.حتی این حرفهایی که اینجا نوشتم رو نمیتونم به خواهرم بگم .ازینکه خودم و احساستم رو ابراز کنم خجالت زذه میشم.یه نقاب به اسم غرور زدم ولی خودم میدونم که هیچی نیستم.چطور میتونم ارتباطاتم رو عالی کنم.عالی!یکی از مشکلاتم اینه کمالگرا هستم و همیشه خودم رو سرزنش میکنم. میخوام خوب حرف بزنم و توی اداب معاشرت عالی باشم.از خودم مطمین باشم. و تردیدهام یه روز تموم بشه و به اینکه دیگران راجع به من چه فکری میکنن توجه نکنم.لطفا کمکم کنید. Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مخالفت خانواده با ازدواج

  • تک فرزند خانواده هستم 36سال سن دارم به دلایل شخصی علاقه ای به ازدواج نداشتم لیسانس طراحی صحنه تاتر و همچنین لیسانس دکوراسیون داخلی دارم کار عملی ساخت دکور و غیره انجام میدم (از نظر مالی وابسته به خانواده نیستم) پدرم کارمند بازنشسته اس از کودکی رفاه نسبی داشتم نه که فکر کنید هرچه میخواستم فراهم بوده ولی سخت نگذشته پدر و مادرم هردو تحصیلات دیپلم دارن مدت 3سال هست که با یکی از همکارام دوست هستم البته ایشون رو از 6سال پیش میشناختم یعنی رابطه دوستی ما بر اساس شناخت دوطرفه بوده ایشون تقریبا از من 3سال کوچکتر هستن اوایل بخاطر این موضوع راضی به رابطه دوستی با ایشان نبودم ولی چون نسبت به ایشان شناخت نسبی داشتم و پس از بررسی ها و امتحان هایی که بالاخره هر کدوم از ما از طرف مقابلشون میگیرند به ایشان اطمینان کرده و رابطه دوستی مان را شروع کردیم کم کم انگیزه ازدواج در ما شکل یافت (با اینکه تا قبل از این مخالف سر سخت ازدواج بودم و اجازه ورود خواستگاران رو نمیدادم راستش فکر میکردم مرد زندگیمو خودم باید پیدا کنم و کلا نسبت به خواستگاری و خود کلمه ازدواج یه ترس درونی داشتم) با علاقه مندی دو طرفه ای که در ما ایجاد شد علاقه به ازدواج در من پدید امد خانواده ایشان از نظر مالی تقریبا متوسط هستن دو برادر و یک خواهر دارند که ازدواج کرده ان پدرشان نیز کارمند بازنشسته هستن ایشان تحصیلات اکادمیک نداشته ان که با تشویق من شروع به ادامه دادن کرده اند ولی من بخاطر این که میدونستم خانواده ام این مورد تحصیلات براشون مهمه گفتم که ایشان لیسانسه هستن خانواده ایشان منو رو دیده و همه به عنوان عروسشون میشناسن ایشان شغل ثابتی ندارن ولی در امدشان بد نیست گاهی پروژه های مشترک داریم گاهی جداگانه یک سال پیش خانواده ایشان برای خواستگاری تماس گرفتند علی رقم این اتفاق از طرف خانواده ام چیزی به من مطرح نشد تا اینکه مجبور شدم خودم جویا بشم که با مخالفت خانواده ام روبرو شدم کم و بیش از ارتباط کاری ما خبر داشتن ولی به دلیل سن و شغل مخالفت کردن مادر بزرگ من فوت کردن و تا یک سال مجبور شدیم صبر کنیم در تماس های بعدی خانواده ایشان باز هم همچنان جواب سر بالا دادن خودم با خانواده به صحبت نشستم و حرفشان این بود که ما فکر میکردیم همه چیز تمام شده با صحبتی که پارسال کردیم پیگیری هم نکردی (خوب بخاطر حال روحی مامانم اصلا جایز , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها