لجاجت همسر ، انتشار مسائل به ديگران و عدم اعتماد به او

ساخت وبلاگ

بنام خدا. با سلام و عرض احترام و سپاس از این كمك شما؛ مرد 41 ساله و كارمند هستم و همسرم 34 ساله خانه دارهر دو لیسانسه. مدت 5 سال از ازدواج ما میگذرد و مشكلات زیادی با هم داشته ایم و قهرهای مكرر كه یا من یا همسرم شروع كننده آن بوده ایم.
اصلی ترین مشكلات ما در مورد 1. عدم اعتماد من به همسرم بخاطرعدم صداقت ایشان 2. انتشار مسائل و مشكلاتمان به غیر و بخصوص تمامی خانواده و فامیل ایشان و حتی همسایه ها توسط همسرم 3. عدم تناسب و هماهنگی سطح عواطف و مسئولیت پذیری همسرم و 4. لجاجت همسرم در نپذیرفتن مشكلاتش و ادامه و تكرار رفتارهای آزاردهنده اش كه با هدف تلافی با من انجام می دهد 5. من در مواجهه با این موارد از آنجا كه همسرم لجبازی می كند و روی اعصابم می رود، عصبی میشوم و تلخ گویی و بعضا توهین كرده ام.
توضیحات: برای دیدار والدینم هفته ای 2 مرتبه و مسافرتهای اغلب خانوادگی باتفاق می گذارم. من كوچكترین و آخرین فرزند خانواده هستم كه پس از ازدواج مستقل شدم و از ارتباط بیشترم با والدین كه هم اكنون كهن سالی را می گذرانند با همسرم قبل از ازدواج صحبت كرده بودم و ایشان نیز پذیرفته بود. سعی بر آن داشتم كه مواظبت كنم تا كه كسری از این بابت برای همسرم نگذارم و لوازم و ملاحظات رفاه ایشان را در حد مطلوب تهیه كرده ام. ولی ایشان و مادرشان (پدرشان را در كودكی از دست داده اند) بعد از ازدواج آهسته آهسته روابطشان با خانواده ام را كم و نهایتا قطع كردند و شنیدم كه گفته بودند فقط مرا میخواهند نه خانواده ام را. اخیرا خبر دار شده ام خودش و مادرش و اطرافیانش تقریبا تمامی فامیل ایشان از جزئیات مشكلات داخلی ما با اطلاعند پشت سر من و خانواده ام ناسزا هم می گویند و حتی همسایگان منزل مادرشان از این نفرت و نثار نمودن لعن و نفرین و هتاكی بی بهره نیستند.
من سعی كردم تا حد امكان موضوعات را حتی برای اعضای اصلی خانواده ام هم باز نكنم تا حرمت ایشان حفظ شود و كینه ای از ایشان به دل نگیرند، ولی از آنطرف كاملا برعكس بوده است. فكر میكنم همسرم با توجه به نبود پدر در كودكی بیش از اندازه مورد توجه اطرافیان قرار گرفته به قسمی كه حتی مادرش به او سلام می دهد و با اندك تندی قهر پیشه می كند یا رفتارهای لجوجانه از خود بروز می دهد. با توجه به عدم صداقت ایشان كه مسائل را به غیر بازگو می كند (فایل مكالمات ایشان را شنیدم) و می گوید نگفتم، برای طرح مسائل شروع كننده برای حل مشكل نیست و در صورت طرح كردن موضوع از سوی من، پاسخهای متقابل در مورد رفتارهای من می دهد و لجاجت می كند. در چند مورد كه كسالت داشتم كمترین توجه و رسیدگی به من نمی كرد و در مكالمات به دوستانش می گفت مرگ من برای او بهترین خبر است تا با سربلندی به خانه مادری باز گردد. حتی یكبار از دادن سیانور به من صحبت می كرد.
اخیرا به خاطر بد بودن تعامل مان عصرها دیر به خانه برمیگشتم و متوجه شدم به عمد و از روی لجبازی برای تفریح و هواخوری بدون اطلاع من از خانه بیرون می رود در حالیكه از او اكیدا خواسته بودم بهنگام خروج از منزل مرا مطلع كند و البته هیچ وقت با بیرون رفتنش مخالفت نكرده بودم. در آخر در یكی از این موارد زودتر از او به خانه برگشتم و به منزل راهش ندادم. چندی پیش باتفاق اقوامش برای بازگشتش جلسه گرفتیم و من این بار همه مسائل را بی پرده گفتم (این جلسه 5 امین جلسه بود و هر بار با یكی از فامیلش جلسه می گیرد). البته چند بار این اخراجها انجام شده و هر بار من تنها در مقابل چند نفر از اقوامش قرار گرفتم و با قول و قرار شفاهی مراجعت كرده اما باز هم طلب كار بوده و بنای پیش را ادامه داده. در آخرین جلسه فامیلش ابراز می كنند كه او بیشتر مقصر است و من هم در مواردی تندی داشته ام كه به آنها واقفم و میدانم بدلیل این شرایط آستانه تحملم كم شده و زود از كوره در می روم و تندی می كنم. همچنین من با بچه دار شدن ایشان تا كنون مخالفت كرده ام. ارتباط زناشویی ما با بالا گرفتن مسائلمان كم و بی كیفیت شده. ضمنا” همسرم گرم مزاج و من نسبت به او متوسط هستم و حدس میزنم مقداری این نا هم خوانی هم در مسائل ما موثر بوده است.
نهایتا بخاطر بی حرمتی های او كه نسبت به من و والدینم پشت سر ما انجام داده، ادامه با او را به صلاح خود و او نمی دانم و هر چه فكر میكنم می بینم دیگر نمی توانم به او اعتماد كنم و كمی حس تنفر نسبت به او دارم و برای شروع دوباره بسیار بی انگیزه و خسته ام. به نظرتان جدایی راه من است؟ لطفا راهنمایی كنید. با سپاس از شما.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 169 تاريخ : دوشنبه 28 تير 1395 ساعت: 19:18